کد مطلب:212669 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:26

گفتاری پیرامون عاشورا، اقامه عزاداری، شعر سرائی، گریستن و گریاندن بر امام حسین
نویسنده گوید: ائمه اطهار علیهم السلام پیوسته كوشیده اند تا عاشورا از یادها نرود، و یاد حسین (ع) و قبر او و عاشورای او و شهادت او و خونش همیشه مانند خورشید بر زندگیها بتابد و آزادگی و قیام بیافریند.

آنان می خواستند كه سنت های مقدس مبارزاتی و مراسم ذكر درگیریهای خدایی همواره در میان اجتماعات زنده و شاداب بماند. این سنتها اگر كهنه و فراموش شوند، روح حماسه و فداكاری در مردم می میرد و فریاد حق طلبی و فداكاری خاموش می ماند. لذا سنت ابدی و شورانگیز عاشورای خونین را زنده نگه می داشتند تا همچون مشعلی خونین شور و حركت بیافریند.

ملتی كه عاشورا داشته باشد، و هویت عاشورا را بشناسد، و خون عاشورا در رگهایش جاری باشد، هیچ گاه زیر بار ظلم نمی رود، و روی ذلت نمی بیند.

با توجه به این مسائل بود كه امام صادق (ع) بر اقامه مراسم عاشورا و عزاداری حسینی تأكید بسیار داشت، و رسالت عاشورا را زنده كند، و مفهوم واقعی این روز را القاء نماید.

و بر این اساس، امام صادق (ع) شعرایی را كه شعر در طریق صواب می گفتند، و بر پایه ایمان و شناخت صحیح می سرودند، تجلیل می نمود، و شعر تعهدآور و آگاهی زا و انتقام گیرنده از ظالم و یاری بخش مظلوم را عمل صالح می شمرد، و همچون پیامبر (ص) این عمل را جهاد، و مستوجب بهشت می دانست. پیامبر (ص) فرمود: مؤمن تنها با شمشیر جهاد نمی كند، زبان او نیز شمشیر است، به آن خدایی كه جانم به دست اوست، مطمئن بدانید شما با اشعار خود جهادی می كنید كه گویا با تیر بدنهایشان را خون آلود كرده باشید. [1] .

و همراهی شنونده با شاعر و ذاكر، نه لفظ است و نه خط، بلكه اشك است كه عشقی دیرینه را بیان می كند، و چه زبانی بی ریاتر و صادق تر از اشك، كه خود زیباترین شعر، بی تاب ترین درد، پرشورترین اشتیاق، و لطیف ترین محبت است.

گریه ای كه تعهد و آگاهی و شناخت محبوب و همراهی با او را، به همراه آورد نیز مستوجب بهشت است.



[ صفحه 126]



لذا از فرمایش امام صادق (ع) به جعفر بن عفان استفاده می شود كه گریستن و گریاندن بر امام حسین (ع) عبادتی بزرگ با پاداشی بسیار است. در این زمینه روایاتی مؤید بر این مطلب نقل می شود:

اول - شیخ جلیل فقیه كامل، ابن قولویه قمی [2] ، از ابن خارجه، روایت كرده است كه گفت: روزی خدمت امام صادق (ع) بودمی، و جناب امام حسین (ع) را یاد كردیم، حضرت بسیار گریست و ما نیز گریستیم، آن گاه فرمود: امام حسین (ع) فرموده: منم كشته گریه و زاری، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی كند مگر آن كه گریان می شود. [3] .

دوم - شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن تغلب روایت كرده اند كه امام صادق (ع) فرمود: آههای سوزان اندوهناك برای مظلومیت ما، تسبیح؛ اندوه او برای امر ما، عبادت؛ و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان، جهاد در راه خداست. و فرمود كه واجب است این حدیث به آب طلا نوشته شود. [4] .

سوم - به سند معتبر از ابوعماره منشد (شعر خوان) روایت شده كه گفت: روزی به حضور امام صادق (ع) شرفیاب شدم، حضرت فرمود: شعری چند در مرثیه حسین (ع) به آن روشی كه بین خودتان مرسوم است و نوحه می كنید، بخوان. همین كه شروع به خواندن كردم، حضرت گریان شد و من مرثیه می خواندم و آن بزرگوار می گریست تا آن كه صدای گریه از منزل آن حضرت بلند شد، و صدای گریه زنها نیز از پشت پرده برخاست. چون فارغ شدم، حضرت فرمود: هر كس در مرثیه امام حسین (ع) شعری بخواند و پنجاه كس را بگریاند، بهشت بر او واجب می گردد، و هر كس ده نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می شود، و هر كس یك نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می گردد، و هر كس مرثیه بخواند، و خود بگرید بهشت بر او واجب می شود؛ و هر كس خود را به صورت گریه كننده در آورد (نه از روی ریاء كه ریاء در عبادت همچون ربا در معامله است) بهشت بر او واجب می گردد. [5] .

چهارم - حامی حوزه اسلام، جناب میر حامد حسین [6] طاب ثراه، در «عبقات» از كتاب



[ صفحه 127]



«معاهد التنصیص» نقل كرده كه محمد بن سهل، یار كمیت، گفت: من و كمیت [7] در ایام تشریق بر امام صادق (ع) وارد شدیم، كمیت به امام عرض كرد: فدایت شوم، اجازه می دهی كه در محضرت چند بیت شعری بخوانم؟ حضرت فرمود: این ایام عزیز و محترم است (كنایه از آن كه در این ایام شریفه خواندن شعر شایسته نیست). كمیت عرض كرد: این اشعار در حق شماست. فرمود: بخوان، و فرستاد اهل بیتش را حاضر ساختند كه آنان هم استماع نمایند. آن گاه كمیت اشعار خود را خواند، و حاضرین بسیار گریستند، تا به این شعر رسید:



یصیب به الرامون عن قوس غیرهم

فیا اخرا اسدی به الغی اوله [8] .



امام صادق (ع) دست های مباركش را بلند كرد، و گفت: «اللهم اغفر للكمیت ما قدم و ما اخر و ما اسر و ما اعلن و اعطه حتی یرضی» بارالها! بیامرز گناهان گذشته و آینده كمیت را و گناهانی كه آشكار و نهان انجام داده، و به او ببخش و عطا كن تا راضی گردد. [9] .

پنجم - شیخ صدوق (ره) در امالی، از ابراهیم بن ابی المحمود، روایت كرده كه حضرت امام



[ صفحه 128]



رضا (ع) فرمود: همانا، محرم ماهی بود كه اهل جاهلیت، قتال در آن ماه را حرام می دانستند، اما این امت جفاكار خون های ما را در آن ماه حلال دانستند، و هتك حرمت ما كردند، و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسیر نمودند، و آتش در خیمه های ما افروختند، و اموال ما را غارت كردند، و حرمت حضرت رسالت را در حق ما رعایت نكردند؛ همانا مصیبت روز شهادت حضرت امام حسین (ع) دیده های ما را مجروح گردانیده، و اشك ما را جاری ساخته است، و زمین كربلا مورث كرب و بلاء ما گردید تا روز قیامت. پس بر مقل حسین (ع) باید بگریند گریه كنندگان. همانا گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را فرو می ریزد.

سپس حضرت فرمود: همین كه محرم می شد، كسی پدرم را خندان نیم دید، و اندوه و حزن پیوسته بر آن حضرت غالب می شد تا دهم محرم؛ چون روز عاشورا می رسید، آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و می فرمود: امروز روزی است كه حسین (ع) كشته شد. [10] .

ششم - ابن قولویه قمی، به سند معتبر، از ابوهارون مكفوف (نابینا) روایت كرده كه گفت: خدمت امام صادق (ع) مشرف شدم، فرمود: برای من مرثیه بخوان. من شروع به خواندن مرثیه كردم. فرمود: نه این طور؛ بلكه چنان بخوان كه در نزد خودتان متعارف است، و در نزد قبر امام حسین (ع) می خوانید. من خواندم: «امرر علی جدث الحسین فقل لا عظمه الزكیة» [11] ، حضرت گریست، من ساكت شدم، فرمود: بخوان. من خواندم، تا آن اشعار را تمام كردم. حضرت فرمود: باز هم، برای من، مرثیه بخوان، من این اشعار را خواندم:



یا مریم قومی و اندبی مولاك

و علی الحسین فاسعدی ببكاك [12] .



پس حضرت گریست و زن ها هم گریستند و شیون نمودند. چون از گریه آرام گرفتند حضرت فرمود: ای ابوهارون! هر كه برای حسین (ع) مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، از برای او بهشت واجب می گردد. پس یك یك از ده كم كرد تا آن كه فرمود: هر كس مرثیه بخواند و



[ صفحه 129]



یك نفر را بگریاند، بهشت از برای او لازم شود، سپس فرمود: هر كه یاد كند، امام حسین (ع) را و خود گریه كند، بهشت بر او واجب گردد. [13] .

هفتم - به سند معتبر از مسمع كردین روایت شده كه گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: ای مسمع! آیا تو به زیارت قبر امام حسین (ع) می روی؟ من عذر آوردم كه با توجه به دشمنان زیاد، برای انجام چنین كاری، ایمنی ندارم. فرمود: آیا مصائب آن بزرگوار را به یاد می آوری؟ عرض كردم: آری، آن گونه می گریم كه آثار مصیبت در من آشكار می شود. فرمود: به درستی كه تو شمرده می شوی از آنانی كه زاری می كنند از برای ما، و شاد می شوند برای شادی ما، و اندوهناك می گردند برای اندوه ما، و خائف می گردند برای خوف ما، و ایمن می گردند برای ایمنی ما؛ زود باشد كه ببینی در وقت مرگ خود كه پدران من، نزد تو، حاضر شوند و به ملك الموت درباره تو سفارش كنند، و به تو بشارتها دهند كه دیده ات شاد و روشن گردد؛ و ملك الموت بر تو، از مادر نسبت به فرزند خویش، مهربان تر باشد. آن گاه حضرت گریست و من نیز گریستم... [14] .


[1] مجمع البيان، ج 4، سوره شعراء، ص 208.

[2] ابن قولويه، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسي بن قولويه قمي، شيخ جليل و محدث بزرگوار، و استاد شيخ مفيد، رحمةالله، است. او تأليفات بسياري دارد كه يكي از آن ها كتاب كامل الزيارات است. او در سال 367) يا 368) هجري وفات يافت، و قبر مباركش در رواق پايين پاي حضرت موسي بن جعفر (ع) در كنار قبر شيخ مفيد (ره) است (الكني و الالقاب، ج 1، ص 385).

[3] كامل الزيارات، باب 36، ص 109.

[4] بحارالانوار، ج 44، ص 278 (به نقل از امالي شيخ طوسي).

[5] كامل الزيارات، باب 33، ص 105.

[6] مرحوم آيت الله العظمي جناب مير سيد حامد حسين بن محمد قلي موسوي لكهنويي هندي، نيشابوري، قدس الله سره، سيدي جليل و عالمي نبيل، ناشر مذهب اجداد طاهرينش بوده، و در اغلب علوم گوي سبقت را از معاصرينش ربوده است. وجود آن جناب حقا از آيات الهيه و حجج شيعه اثني عشريه است. هر كس كتاب عبقات الانوار را كه از قلم در ربا آن بزرگوار بيرون آمده، مطالعه كند، مي داند كه در فن كلام، به خصوص در بحث امامت، از اول اسلام تا كنون احدي بدين روش تصنيفي نداشته، و الحق اين مقدار احاطه و اطلاع و سعه نظر نيست مگر به تأييد و اعانت حضرت حق و توجه ولي الله الاعظم ارواحنا له الفداء.

او سفري، به همراه برادر دانشمندش، از هند به عراق نمود، و در نجف اشرف با علماي عظام ملاقات فرمود، و در بين آنان مرحوم محدث نوري، رحمه الله، را پسنديد و باب دوستي در بين آن دو باز شد.

سيد بزرگوار در سال 1306 ه. ق. از دنيا رفت و به اجداد طاهرينش پيوست. اما، «زنده است كه كسي كه در ديارش، ماند خلفي به يادگارش».

جناب مير سيد ناصر حسين، خلف آن بزرگوار كه در جميع آن چه ذكره شد، از علوم و كمالات، وارث آن پدر و ثاني آن درياي مواج بود؛ تتميم و تكميل چند جلد از كتاب عبقات الانوار به دست ايشان انجام گرفت. او نيز پس از چندي وفات كرد و از خود دو پسر به جاي گذاشت كه يكي از ايشان: جناب مستطاب آقا سيد سعيد بوده كه او نيز مردي فاضل و دانشمند بود. كتاب «تتمه عبقات» از اوست. ايشان نيز پس از مدتي به پدر ملحق شد رضوان الله تعالي عليهم اجمعين. (فوائد الرضويه، ج 1، ص 91).

جلد غدير عبقات الانوار توسط مرحوم پدرم، محدث قمي، تلخيص، و به «فيض القدير» ناميده شده است.

[7] شرح حال كميت در ذيل مادحين امام صادق (ع) خواهد آمد.

[8] رسيد بر بدن مقدسش تيرهايي از كمان ديگران، پس تو اي آخرين حلقه ستم ديده از اولين.

[9] خلاصه عبقات الانوار (فيض القدير)، محدث قمي، ص 405.

[10] امالي صدوق، مجلس 27، ح 2، ص 111 - بحارالانوار ج 44، ص 283.

[11] شعر از سيد حميري است و تتمه اش اين است: ااعظما لا زلت من وطفاء ساكبة رويه - و اذا مررت بقبره فاطل به وقف المطية - و ابك المطهر للمطهر و المطهرة النقية - كبكاء معولة اتت يوما لواحدها المنية (كتاب الاغاني، ج،، ص 240).

ترجمه: بگذر بر قبر حسين (ع)، پس بگو به آن استخوان هاي پاكيزه - اي استخوان ها! پيوسته از ابر فرو ريخته سيراب باشيد - و چون بگذري بر قبرش، لختي درنگ كن - و بگري بر پاك (حسين) فرزند پاك (علي) و فرزند پاكيزه (فاطمه) - همچون گريه فردي كه تنها فرزند را از دست داده است.

[12] اي مريم، برخيز و شيون كن بر مولايت، و امام حسين (ع)، و با اين گريه سعادتمند شو.

[13] كامل الزيارات، باب 33، ص 105.

[14] كامل الزيارات، باب 32، ص 101.